نیت یا الله را که گفتند، پسر کوچکی دوان دوان کنار من ایستاد، دست هایش را به سرعت تا گوش هایش بالا برد و به نماز پیوست، چند دقیقه گذشت که پسرک شروع کرد در نماز بازی کردن دست هایش را در جلوی صورتش تکان می داد، با دهانش صدا در می آورد و چشمانش را باز و بست می کرد. چشمانم را پایین نگه داشتم اما خواه یا ناخواه بازهم حرکاتش را می دیدم، تا حالا ندیده بودم که بچه ای دیگر در نماز بازی کند! آخر این که دیگر اسمش نماز نیست!
گفتم باید حکمتی در این اتفاق باشد،اگر این بچه در نماز کنترل بدنش را ندارد و با دست و پایش بازی می کند، خیلی از ما هم گرچه در نماز ساکتیم و چشمان و دست و پایمان را به اطراف حرکت نمی دهیم اما با فکرمان بازی می کنیم، در نماز ذهنمان شروع می کند به حرکت کردن، از رفتن به بانک، سبزی فروشی، دانشگاه و بعد برنامه ریزی برای چگونگی خواندن دروس یا برنامه های قبلی، فعلی و بعدی تلویزیون، یا آنالیز و مرور چگونگی رفتاربا صغری خانم، آقا میثم و یا آن پسرک که کنارمان در نماز ایستاده است.
اکنون باید به خودم می خندیدم یا آن پسرک؟
خدا به دادم برسد اگر نمازم به آسمان صعود کند و بگوید:"ضایع کردی مرا، خدا تو را ضایع کند " و سپس آن نماز را به چهره ام بزنند و بگویند این نماز به درد خودت هم که نمی خورد هیچ چهره ات را هم سیاه تر می کند فویل للمصلین الذین فی صلاتهم ساهون ، شاید باید گریه کنم، خدایا تا اینجا را ببخش بقیه اش را خودت کمکم کن که حواسم باشد که سمع الله هر آنچه در ذهن است و جان.
"درخود نماز نیز انسان باید زنجیر و سیمی دور خود بکشد تا غیر خدا داخل نشود یعنی فکرش را از غیر خدا منصرف کند"
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.